میدونستی یا نه؟!

بین کسی که عاشق شده است و کسی که تنها شخصی را دوست دارد تفاوتهایی وجود دارد نکات زیر کمک می کند تا این تفاوتهارادرک کنیم :

1- هنگام دیدن کسی که عاشق او هستید تپش قلب شما زیاد شده و هیجان زده خواهید شد اما هنگامیکه کسی که را دوست دارید می بینید احساس سرور و خوشحالی می کنید .

2- هنگامیکه عاشق هستید زمستان در نظر شما بهار است ولیکن هنگامی که کسی را دوست دارید زمستان فصلی زیباست .

3- وقتی به کسی که عاشقش هستید نگاه می کنید خجالت می کشید و لیکن هنگامی که به کسی که دوستش دارید نگاه می کنید لبخند خواهید زد .

4- هنگامیکه در کنار معشوقه خود هستید نمی توانید آنچه را که در ذهن خود دارید بیان کنید ولی در مورد کسی که دوستش دارید شما توانایی آنرا خواهید داشت .

5- در مواجه شدن با کسی که عاشقش هستید خجالتمی کشد و حتی دست و پای خود را گم می کنید اما در مورد کسی که دوستش دارید راحت تر بوده و توانایی ابراز وجود خواهید داشت .

6- شما نمی توانید به چشمان کسی که عاشقش هستید مستقیم و طولانی نگاه کنید اما می توانید در حالی که خنده ای بر لب دارید مدتها به چشمان کسی که دوستش دارید نگاه کنید .

7- وقتی معشوقه شما گریه می کند شما نیز گریه خواهید کرد اما در مورد کسی که دوستش دارید سعی بر آرام کردن او خواهید داشت .

8- احساس عاشق بودن و درک آن از طریق دیدن است اما دوست داشتن از طریق شنوایی و صحبت کردن است .

9- شما می توانید یک رابطه دوستی را پایان دهید اما هرگز نمی توانید چشمان خود را بر احساس عاشق بودن ببندید چرا که حتی اگر این کار را بکنید عشق همچون قطره ای در قلب شما و برای همیشه خواهد ماند .

قول بده تنهام نزاری...

اگه تو تو فکر منی            تو فکر عاشق شدنی

یه وقت دلم رونشکنی         قول بده تنهام نزاری

اگه ازم خوشت می یاد      اگه دلت منو می خواد

اگه دوسم داری زیاد          قول بده تنهام نزاری

قول بده تنهام نزاری     اشک روی چشمام نیاری

                             قول بده هیچ وقت توبهم      نگی که دوستم نداری

                            قول بده پا به پام باشی         تا آخرش باهام باشی

                       دوست دارم به شرطی که همون که من میخوام باشی      

تو عشقمی همیشه بیام پیشم وای چی میشه            

اگه دوسم داری بیا پیشم      بدون که بی تو من دیونه میشم

آخه دوست دارم بی تو کم می یارم    اگه باشی باهام تنهات نمی زارم

بی تو حتی نمی شه یه لحظه زنده باشم  محاله که یه روزی بخوام از تو جداشم

دلم می خواد همیشه توی قلب تو باشم        قدر تو رو بدونم برای تو فداشم

 

بگو چه جوری بشم مثل خودت!!

نمیخوام یه خونه تو رویام بسازم

نمیخوام قلبمو به هیچکی ببازم

نمیخوام ترانم با اسمت شروع شه

دیگه گیتارم نمیگه دیدنت آرزوشه

مثل تو میخوام به هر کسی رسیدم

بگم عجیبه دیشب من خوابتو می دیدم

مثل تو شعر بگم شعرای عاشقونه

بگم تو اهل بهشتی جات تو آسمونه

بگو چه جوری بشم مثل خودت ؟

دلمو به همه بدم مثل خودت!

پشیمونم نشم مثل خودت!

بگو چه جوری بشم مثل خودت ؟

نمیخوام نامه هام تودست تو باشه

آره بهتره که دیگه راهمون جدا شه

قلبمو من از تو همین جا پس میخوام

میخوام مثل تو بشم من باهات راه نمیام

مثل تو میخوام من گم بشم واسه همیشه

بگم کار از کار گذشته دیر شده نمیشه

مثل تو میخوام ازگریه ها رد بشم

میخوام از بری میمیرم به خدا رد بشم

ارزششو نداری عشق


من گذر زمانو میخوام متوقف کنم....

باید یه راهی باشه که بتونم...

پیش از این به دنبال عشق می گشتم ولی می بینیم ..که حتی عشقم خودشو از من دور میکنه

دیگه به دنبال عشق نخواهم گشت

و منتظر میمونم آنگاه که عشق مرا فرامیخواند

شاید به دنبال من نیاد

ولی هیچی مهم نیست

بزار نیاد

بزار بیاد

 من کار خودمو میکنم

 فرصتام

 بله

 فرصتام

 لحظه هام

دیگه نمی خوام بخاطر جستجوی عشق همه فرصتام و عزیزترین لحظه هامو ازدست بدم

ارزششو نداره

پیش از این فکر میکردم که عشق مال آدما نیست

 اما اشتباه میکردم

 مثال نقض یکیش مادره!!!



عشق و تردید..

خدایا!

الان فهمیدم که هنوز چقدر بچه ام..

من تو ضمیر ناخودآگاه چیزایی رو دوست دارم داشته باشم که

.....

از طرفی بهشون شک و تردید دارم...

از یک طرف میخوام  و از یک طرف هم نمی خوام... خدای مهربونم کمکم کن!!!!

چقدر کودکانه فکر می کنم..

خدایا چی کار کنم؟!!!

شاید بخاطر اینه که خودمو لایق چیزای بالاتر نمی دونم

شاید دوس دارم یکم بد باشم

 همه این شیطنتهام

خدایا همه چیزمو به تو میسپارم

صدای قلبم

صدای ذهنم

یک نفردر درونم فریاد میزنه

من هنوز تو رویای کوکانه ی ساخته شده ی خودمم

خدایا کمکم کن که میخوام پاکش کنم همین الان

اما نمیشه

 هر وقت که میخوام پاکش کنم

 یک نیروی قوی که حتی خودمم بهش بها میده

از راه میرسه بله

از این بهتر نمیشه

چیکارش کنم

آیا بپذیرمش

یعنی تسلیم بشم!

یا باهاش مبارزه کنم؟!!

 ولی

 خب درونمه دیگه دوسش داره

نمیزاره از این حماقت در بیام


ولی اینو مطمئنم خدا جوون که تو از من به من مهربون تری..

 خیالم راحته.. پس دوباره بر تو توکل می کنم... توکل بر تو...